رعنا جاوید | شهرآرانیوز؛ اغلب یک خانه قدیمی حیاط دار هستند که تنها قسمتهایی از دیوارهایش را دستی کشیدهاند و بخشی از لوازم کهنه و سنتی یک خانه را در آن چیدهاند که ترکیب یک فضای نوستالژیک و پرخاطره از کودکی هایمان ایجاد کرده باشند. همان در و دیوار و چیدمان کتاب و ظروف، چنددقیقهای مشتریها را سرگرم میکند و البته جان میدهد برای گرفتن عکس از فنجان قهوه و ژستهایی که لایک خور خوبی در پستهای اینستاگرامی دارد.
این دلایل کافی است تا پیر و جوان بسیاری را به این کافه کتابها بکشاند؛ چه برای نوشیدن قهوه و چه برای ساعتی نشستن با گروه دوستان. همه، این پیش شرطها را دارند، اما درواقع جایی برای کتاب خواندن وجود ندارد؛ همان دلیلی که برایش مجوز گرفتهاند. گفتوگوهای امروز، حوالی همین سؤال است که کافه کتابها چرا درواقع مکان کتاب خواندن نیستند؟ عنوانی که روی سردر کافه هست، اما داخل آن، ماجرای دیگری در جریان است.
فهرست کافههای کتاب مشهد با تعداد مشخصی روی سایتها هست. تقریبا همگی در مناطق برخوردار و بالای شهر تجمع پیدا کردهاند؛ انگار در مناطق پایینتر نه کسی کتاب میخواند و نه کافه میرود. به چند نمونه که سربزنید، حساب کار دستتان میآید. بعضی هایشان به چیدن کتابها و وسایل در قفسهها بسنده کردهاند و عده دیگر در تزیین و چیدمان سنگ تمام گذاشتهاند؛ همانی که جوان دهه هفتاد و هشتادی دوست دارد وقتش را آنجا بگذراند.
فضای حیاطها مکان نشستن است با یک موسیقی پرسروصدا که حتی برای مطالعه کتابهای متفرقه هم مناسب نیست، میماند فضای داخلی که باید دفتر و کتابت را برداری و ببری آنجا. دختر جوان درحالی که میز گوشه کافه را انتخاب کرده، در حال مطالعه است. باید برای حرف زدن، گوشی بزرگی را که روی سرش گذاشته است، بردارد.
نامش نوشین است و میگوید: دفعه اول است که میآیم این کافه. اول میخواستم بیرون بنشینم؛ چون هوا بهتر بود، اما گفتند به خاطر ساعت شلوغی کافه، تختهای داخل حیاط محدودیت دارد و یک ساعت بیشتر نمیشود آنجا نشست. آمدم داخل، اما اینجا هم صدای موسیقی اذیتم میکند.
برای یک لیوان چای سیاه ساده که کنارش یک کلوچه کوکی کوچک گذاشتهاند، باید ۱۱۵ هزارتومان بپردازد؛ همین هم دلیل دیگر ناراحتی اوست: «اینجا منوی گرانی هم دارد. روی آن نوشته بود ۷۰ هزارتومان به هر سفارش اضافه میشود؛ چون اینجا کافه کتاب است. اگر منو را به خاطر مطالعه گرانتر میکنند، چرا فضا را برای آن آرام نکردهاند؟ چون این همه راه را آمدهام و میخواهم از وقتم استفاده کنم، ماندم. چای را بخورم، میروم و دیگر برای مطالعه اینجا نمیآیم.» نیم ساعتی که میگذرد، تقریبا همه میزهای داخل هم پر میشود. سروصداها آن قدر زیاد است که نوشین راه افتاده است و عکسهای روی دیوار و کتابهای داخل قفسهها را تماشا میکند.
شرط یک کافه کتاب دیگر برای نشستن و مطالعه کردن، سفارش نوشیدنی است، آن هم هر دو ساعت یک بار! دانیال، دانشجوی سال دوم پزشکی است و برای گذراندن امتحانات پایان ترم، مشتری کافه کتاب شده است؛ چون فضای کتابخانه را دوست ندارد. میگوید: من حتی در دوران مدرسه هم فضای کتابخانه را دوست نداشتم. محدودیتهای آنجا و رفتار نامناسب و سختگیرانه مسئولان کتابخانه، مرا آزار میداد. همچنین من دوست دارم میان درس خواندن با دوستانم بحث کنم که در کتابخانه این امکان وجود ندارد.
او به همراه یکی دیگر از دوستانش به کافه کتاب آمده است، اما به نحوه مدیریت کافه انتقاد دارد: «این کافه در طبقه بالا دو سالن مجزا دارد؛ یکی را به جلسات گروهی اختصاص دادهاند و میبینید که کلاس زبان است و دیگری فضای آزاد نشستن. صدای آدمهای آن سوی سالن، آن قدر بلند است و همهمه دارد که تمرکز را به هم میزند. جای اعتراض هم نیست؛ چون ظاهرا شرایط کافه کتاب همین است».
دوستش عرشیا البته با این سروصداها مشکل چندانی ندارد و همراه خنده توضیح میدهد: من عاشق کافه کتاب هستم؛ چون میان درس خواندن میتوانم هرقدر بخواهم، نوشیدنی و غذا بخورم؛ کاری که در خانه امکان پذیر نیست. اصلا کنار این همه خوراکی، درس خواندن لذت بخشتر میشود. میان صحبتهای ما، میز آن سوی سالن را دو جوان حدود بیست ساله پر میکنند. چند لحظه بعد، یک صفحه بازی را روی میز پهن و شروع میکنند. میگویند اینجا بهترین مکان برای بازی کردن و حرف زدن است.
چند کافه کتابی را که سر زده بودم، همگی پرسروصدا بودند و شلوغ، حالا به کافه دیگری سر میزنم که اتفاقا شبیه کتابخانههای عمومی است؛ ساکت و آرام. میزها شبیه کتابخانه چیده شدهاند و به اندازه پهن کردن دفتر و کتاب بزرگ هستند. هر میز یک پریز برق هم دارد که دغدغه شارژ را هنگام استفاده از تلفن همراه و رایانه برطرف میکند. به این ترتیب فضا کاملا کتاب خانه وار است. کمی که میمانم، یکی از کافه چیها میآید سراغم. باید نوشیدنیام را سفارش بدهم، اما قیمتها به نظرم سرسام آور است. از نوشیدنیهای کافئین دار تا اسموتی و چای، همگی بالای ۱۰۰ هزارتومان هستند.
وقتی فنجانهای کوچک روی میزهای دیگر را میبینم، بیشتر نگران میشوم. آنجا امکان حرف زدن نیست، پس وقتی یک زن و مرد از کافه خارج میشوند، میروم سراغشان. زن و شوهر هستند و برای مطالعه زبان به کافه میآیند. میلاد میگوید: به زودی مهاجرت خواهیم کرد و کافه کتاب جای خوبی برای ماست که میخواهیم باهم زبان بخوانیم. تقریبا هر روز بعدازظهر بعد از ساعت کاری، چندساعتی اینجا هستیم.
همسرش، اما خیلی راضی نیست؛ چون هزینه هایش را حساب وکتاب کرده است: «بعد از ساعت ۴ عصر که کافه شلوغ است، باید هر دو ساعت یک بار نوشیدنی یا غذا سفارش بدهیم. برای همین یک هفته که آمدیم، حساب کردم که روزی بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ تومان سفارش دادیم. ببینید در هفته و ماه چقدر میشود؟ کافه کتاب به نظرم فقط برای پولدارهایی است که میخواهند مطالعه کنند، کنارش قهوه بخورند و سیگار بکشند؛ وگرنه این مبلغ برای یک دانشجو یا محصلی که شغلی ندارد، اصلا به صرفه نیست. فکر نمیکنم نظارتی هم به شیوه قیمت گذاری اینها شده باشد؛ میبینید که قیمتهای اینجا با کافی شاپهای معمولی تفاوت دارد».
سال هاست هم کافی شاپ دارد و هم در این حوزه مسئولیتی داشته است. با تجربه گذشته و آنچه از شیوه کار کافه کتابها میبیند، از وضعیت راضی نیست و میگوید: گرفتن مجوز از نوشت افزار و کافه کتاب شدن به معنی این است که بعضیها اسم کتاب را آوردهاند پولی بابت فضای تجاری ندهند.
او که تمایلی به آوردن نامش در گزارش ندارد، علت این آشفتگی را چیز دیگری میداند: «بعد از قصه کرونا و مشکلات اقتصادی شدید کاسبان، درواقع مسئولان تلاش کردند در قوانین صدور مجوزها سهولت ایجاد کنند و سخت گیریها کمتر شد. دیگر نیاز نیست هرکدام از مراحل را طی کنند و منتظر مجوز بمانند و بعد کار را شروع کنند. تمام مراحل را در کافی نت انجام میدهند و تمام. این تسهیل کردن خوب است، اما ترکیب کافه و کتاب به اتحادیه ما نمیآید.
از یک واحد مسکونی، درآمد آن چنانی کسب میکنند و شهرداری هم برای تجاری سخت نمیگیرد». این شهروند ادامه میدهد: خانههایی که آنها اجاره میکنند، اصلا شرایط کافه را ندارد. طبقه بالا، اتاقهای تودرتو و حیاط پشتی. بیشتر به نظر میرسد میخواهند در دید عموم نباشند. کاری به علت ممنوعیتها ندارم، اما همان نشستن در پیاده رو، خیلی امنتر و قابل نظارتتر از این کافه کتاب هاست.
او با ابراز تأسف از وضعیت تغییر مجوزها تأکید میکند: براساس قوانین جدید، میشود در یک مکان برای شغلهای همگن، بیش از یک جواز کسب گرفت، اما با این کار عملا اختیارات اتحادیه اصلی را کمرنگ میکنند. وقتی با مجوز اتحادیه نوشت افزار کارشان را شروع میکنند، اتحادیه کافی شاپ نمیتواند نظر قطعی بدهد، درحالی که اتحادیه باید روی کار اعضا نظارت جدی داشته باشد.
ازآنجاکه درمیان صحبتها از تجاری بودن فضاها و نظارت شهرداری سخن به میان آمد، موضوع را از شهرداری جویا شدیم. براساس اظهارنظر شهرداری، فضاهای تجاری در شهر مشخص هستند و افرادی که در این فضاها کسب وکار راه میاندازند، موظف به پرداخت هزینه تجاری دائم یا موقت هستند، اما شهرداری چنین جایگاه و قدرت نظارتی ندارد که آن را بر همه مراکز صنفی که در کوچه پس کوچهها افتتاح میشوند، اعمال کند.
در جریان پرس وجو از اداره کل ارشاد متوجه شدیم که اگرچه برای گرفتن مجوز کافه کتاب، نام کتاب آورده میشود، مجوز این کافه کتابها ارتباطی با ارشاد ندارد و متقاضیان ابتدا از صنف نوشت افزار و سپس از اتحادیه آبمیوه، فالوده و بستنی مجوز میگیرند.
امیر ملکوتی، رئیس اتحادیه آبمیوه، فالوده و بستنی مشهد، به وضعیت کنونی صدور مجوزها اعتراض دارد و همان ابتدا میگوید: درباره تعیین رسته ها، اتاق اصناف اشتباه کرد که صدور مجوز را به اتحادیه نوشت افزار سپرد. آنها اتحادیهای مخصوص کتاب هستند و درباره کافه و جزئیات کار آن چیزی نمیدانند و دخالتی هم نمیکنند. کتابی که اینها در کافه میگذارند، نمایشی است و ارتباطی با کتاب خوانی ندارد.
او البته دلیل این کار و افزایش ناگهانی کافه کتابها در شهر را مشکلات اقتصادی میداند: «وقتی استفاده از فضای پیاده رو برای کافی شاپ و آبمیوه فروشیها ممنوع شد، ضربه سختی به بدنه این دو مجموعه وارد کردند و از آن پس، کافهها برای جبران مشکلات اقتصادی به کافه کتاب روی آوردند. بعد از آن، هرکه مجوز کافه کتاب میخواهد، یک مجوز را از نوشت افزار میگیرد و یکی را از ما، درحالی که باید یک اتحادیه تخصصی بر این موضوع و کیفیت و نرخ گذاری نظارت کند».
آماری که او از کافه کتابهای دارای مجوز و غیرمجازها میدهد، عجیب است: «تابه حال چهار یا پنج کافه کتاب از ما مجوز گرفتهاند، درحالی که تعداد بی شماری در شهر در حال فعالیت هستند؛ به این دلیل که به دنبال مجوز ما نمیآیند و خودشان در سامانه اصناف، ثبت نام میکنند».
«ایجاد این فضاها برای ما مشکل ساز میشود. ما از اتاق اصناف به شدت گلایه داریم. آنها بخشی از مجوز را از اتحادیه نوشت افزار میگیرند و دیگر به سراغ ما نمیآیند». رئیس اتحادیه صنف آبمیوه، فالوده و بستنی مشهد در ادامه این جمله میگوید: از زمانی که مشکلات را دیدیم، به وضعیت کافه کتابها ورود کردیم. آنها نر خ نامه ندارند و به آنها اخطار میدهیم. فضای غیرمتعارف و کافی شاپی دارند نه فضای مطالعه. آنچه ما در مجوزهای کافی شاپ داریم، این است که محیط کافی شاپ نباید پستو و زیرپله داشته باشد، اما آنها یک خانه را در کوچه اجاره میکنند و سراغ مجوز ما نمیآیند.
ملکوتی ادامه میدهد: اینها باید مجوز تجاری شهرداری بگیرند و میدانم که بابت نداشتن این مجوز به مشکل برخواهند خورد. ما چند کافه کتاب را پلمب کردیم، اما نمیشود ناگهان با همه برخورد کرد. اخطار و پلمب هم مراحلی دارد که ممکن است یک سال طول بکشد. ما به متصدیان همه کافه کتابها توصیه کردهایم برای گرفتن مجوز مراجعه کنند، اما افراد بسیاری بدون توجه، به کار خود ادامه میدهند.
«کافه کتابها در جهان حدود چهار قرن سابقه دارند و اولینها در پاریس راه اندازی شدند که مردمشان، علاقه زیادی به قهوه و جلسات بحث و گفتوگو داشتند. کافه کتاب، مرکزی اقتصادی برای دورهمیها بوده است». اینها توضیح ابتدایی محمدرضا درخشان پور، رئیس اتحادیه نوشت افزار مشهد، است که از پیشینه این نوع کافه در جهان میگوید و بعد از آن در مشهد.
او ادامه میدهد: کافه کتابها در دوره قاجار در ایران پایه ریزی شدند و پس از تهران در مشهد نیز رونق گرفتند. اما ازآنجاکه جلسات متعدد فرهنگی در آنجا برگزار میشد و همین طور محل معرفی کتابها بودند، لازم بود به مجوز آنها ورود و بر عملکردشان نظارت کنیم. به دلیل سابقه طولانی و تجربه بسیار در این حوزه، با اتحادیه کافه کتابهای تهران، نشستهایی داشتیم و اساسنامهای را تصویب کردیم که مبنای کارمان قرار گرفته است.
او درباره برخی قوانین کسب پروانه کافه کتاب میگوید: از نظر ما چنین مکانی باید تعداد مشخصی کتاب داشته باشد که عددش را ما تعیین میکنیم. همچنین پذیرایی مختصر در حد یک قهوه ساز کوچک و سماور چای باشد. همین طور رعایت موازین عفاف و حجاب از اصول اساسی آنان است و درصورتی که از این قوانین تخلف کنند، مثلا برنامه سرو وعدههای غذایی یا پخت داشته باشند، باید از اتحادیه مربوط به آن، مجوز کسب کنند و به ما ارتباطی ندارد.
رئیس اتحادیه نوشت افزار این نکته را هم اضافه میکند که کافه کتابی که زیرمجموعه ماست، مکانی فرهنگی برای گروههای مختلف سنی و محل برگزاری جلسات نقد فیلم، کتاب و حضور نویسندگان و اهالی کتاب است و قرار نیست فضایی شبیه کافی شاپ باشد. کافه کتاب باید بخشهای مجزایی از انواع کتاب در حوزههای مختلف داشته باشد که مخاطبان را دربر بگیرد.
درخشان پور با تأکید بر اینکه اکنون کافه کتابهای مهم و مؤثری در مشهد وجود دارد، توضیح میدهد: بعضی دوستان تصور درستی از کافه کتاب ندارند و پایه اصلی را روی بخش کافه بنا کردهاند، درحالی که ما اکنون کافه کتابهایی داریم که الگوی دیگراناند؛ هم عملکرد درستی دارند و همان مکانی فرهنگی هستند که مدنظر است.
به گفته او، از ۲۸ واحد صنفی کافه کتاب، ۲۰ واحد مجوز معتبر دارند و تحت نظارت هستند و ۸ واحد دیگر در حال کسب مجوز هستند.
او میافزاید: درنهایت صنف ما ورود پیدا کرده است تا از علاقهمندان به کار فرهنگی حمایت کند. بازرسیهای هفتگی از واحدها را در برنامه داریم تا امورشان را کنترل کنیم. به کافه کتابهایی که تخلف میکنند، اخطار پلمب میدهیم و تعهد میگیریم که در مسیر مشخص حرکت کنند.
درنهایت او این وعده را می دهد که به زودی و در چند ماه آینده، کار سامان دهی کافه کتابها را به نتیجه برسانند.